گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۳۹

 

در خواب جمال یار خود میدیدم

وز باغ وصال او گلی می‌چیدم

مرغ سحری زخواب بیدارم کرد

ای کاش که بیدار نمی‌گردیدم

ابوسعید ابوالخیر
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۸۰

 

گلها که من از باغ وصالت چیدم

درها که من از نوش لبت دزدیدم

آن گل همه خارگشت در دیده من

آن در همه از دیده فرو باریدم

خواجه عبدالله انصاری
 

عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۸۶

 

چون در دو جهان مثال تو کم دیدم

از هر دو جهان برای تو ببریدم

پیوند مرا ز حضرت خویش مبر

زیرا که ترا بر دو جهان بگزیدم

عین‌القضات همدانی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۹ - ۳ - النوبة الثالثة

 

گلها که من از باغ وصالت چیدم

درها که من از نوش لبت دزدیدم‌

آن گل همه خارگشت در دیده من

و ان در همه از دیده فروباریدم‌

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷- سورة الاعراف‏ » ۲ - النوبة الثالثة

 

گلها که من از باغ وصالت چیدم

درها که من از نوش لبت دزدیدم

آن گل همه خار گشت در جان رهی

وان در همه از دیده فرو باریدم‌

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۹ - ۳ - النوبة الثالثة

 

گلها که من از باغ وصالت چیدم

درها که من از نوش لبت دزدیدم‌

میبدی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

در عشق تو سرفکنده همچون بیدم

چون سبزه از آن پای به گل جاویدم

گر بنمایی تو آن رخ خورشیدم

چون غنچه پژمرده گل امیدم

ادیب صابر
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۲۱

 

گاهی به کمال برتر از خورشیدم

گه در نقصان چو ذرّهای جاویدم

هرگه که به استغناء او مینگرم

بیم است که منقطع شود امیدم

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۰

 

با زلف تو هر چند بسی کوشیدم

نامش ز کسی جز بکژی نشنیدم

از سر وقد توام همه آزادیست

کانصاف همه راستی از وی دیدم

کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶۵

 

این گردش را ز جان خود دزدیدم

پیش از قالب به جان چنین گردیدم

گویند مرا صبر و سکون اولیتر

این صبر و سکون را به شما بخشیدم

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱۶

 

در باغ شدم صبوح و گل می‌چیدم

وز دیدن باغبان همی ترسیدم

شیرین سخنی ز باغبان بشنیدم

گل را چه محل که باغ را بخشیدم

مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲۹

 

دوش از تو چو ناامید برگردیدم

بالین ز سرشک دیده پر خون دیدم

تا روز ز فرقت تو بر بستر درد

چون مار میان بریده می پیچیدم

مجد همگر
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

در مسجد و خانقه بسی گردیدم

بس شیخ و مرید را که پا بوسیدم

نی یک ساعت ز هستی خود رستم

نی آن که ز خویش رسته باشد دیدم

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ ششم (در مطایبه) » بخش ۴۶

 

آراسته بیرون سرایی دیدم

در مدح خداوند سرا پیچیدم

آلود شعار شعر پاکیزه من

از لوث حدث چو مدحش اندیشیدم

جامی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹

 

یکچند، در این مدرسه‌ها گردیدم

از اهل کمال، نکته‌ها پرسیدم

یک مسله‌ای که بوی عشق آید از آن

در عمر خود، از مدرسی نشنیدم

شیخ بهایی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۸

 

یک چند پی امید می‌گردیدم

خار و خس حرمان ز رهش می‌چیدم

دیدم که سر از کوی که برمی‌آرد

پا بر سر آرزوی دل مالیدم

نظیری نیشابوری
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲

 

اینجا پاداش هر چه کردم دیدم

اینجا محصول هرچه کشتم دیدم

موقوف قیامت نیم اینجا همه شد

اعمال و جزا بیکدگر سنجیدم

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳

 

دیدم دیدم که هرچه کردم کردم

دیدم دیدم که هرچه کشتم چیدم

از چهره جان غبار تن چون رفتم

دیدم دیدم که پای تا سر دیدم

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴

 

یکچند بگرد خویشتن گردیدم

یکچند ز این و آن خبر پرسیدم

آخر بدر خویش بدیدم مقصود

دیدم دیدم که آخرین در دیدم

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵

 

در بحث بسی بگفتگو پیچیدم

بس قشر سخن شنیدم و فهمیدم

چون مغر رسید و سر بیگانه نداشت

خود گفتم و خود شنیدم و خود دیدم

فیض کاشانی
 
 
۱
۲