گنجور

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹

 

چرخ فلکی خرقهٔ نُه توی من است

ذات ملکی نتیجهٔ خوی من است

سّر ازل و ابد که گوش تو شنید

رمزی ز حدیث کهنه و نوی من است

باباافضل کاشانی
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

رخشنده رخت ماه سخنگوی من است

زیبنده قدت سرو سمن بوی من است

چشمم همه بالای تو جوید چکنم

این چشم چو جوی من بلاجوی من است

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

با عشق کهن تازه بدن خوی من است

دردش بکشم به جان که داروی من است

گویند کهن شد او براتیست رخش

آن کهنه براتی رخش نوی من است

مجد همگر
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

آیینه جم عبارت از روی من است

«والیل اذا» کنایت از موی من است

گر عارف سر قاب قوسین شدی

می دان که دو حرف نون ابروی من است

نسیمی
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۴۸

 

چوگان غمم من و بلاگوی من است

خجلت زده آتش از تف روی من است

دهقان غم عشقم و خونابه چشم

چون آتش بگداخته در جوی من است

میرداماد
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

از گل بسته است دسته، کاین روی من است!

شب بر رخ روز بسته، کاین موی من است!

چون مه بفلک نشسته، کاین کوی من است!

دل بر سر دل شکسته، کاین خوی من است!

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

گل بر سر هم ریخته، کاین روی من است!

صندل بگل آمیخته، کاین بوی من است!

سنبل ز مه آویخته، کاین موی من است!

صد فتنه برانگیخته، کاین خوی من است!!

آذر بیگدلی