×
عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۵۱
آن غم که ز تو بر دل پرخون منست
کم نیست که هر لحظه در افزون منست
غایب نیم از تو یک نفس آنچه منم
آن چیز که غایب است بیرون منست
۲ بیت

کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۶
درد تو دوای دل وارون منست
آسایش اندرون و بیرون منست
برخاک در تو خون دل ریختنست
کآن خاک بهر حال به از خون منست
۲ بیت

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۰
سلطان ملاحت، مه موزون منست
در سلسلهاش، این دل مفتون منست
بر خاک درش، خون جگر میریزم
هرچند که خاکِ آن به از خون منست
۲ بیت

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲
دشمن که برغم بخت وارون منست
یار تو و یار دل محزون منست
می در قدحش ز شک گلگون منست
می نیست که با تو میخورد خون منست
۲ بیت
