گنجور

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵

 

ای منشاء دانایی و ای مایه هوش

بفرست از آن که تا سحر خوردم دوش

بسیار نه ، کم نه، آن قدر بخش که من

هشیار نگردم و نمانم مدهوش

وحشی بافقی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷

 

از سبحهٔ من، پیر مغان رفت ز هوش

وز نالهٔ من، فتاد در شهر خروش

آن شیخ که خرقه داد و زنار خرید

تکبیر ز من گرفت، در میکده دوش

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸

 

ای زاهد خود نمای سجاده به دوش

دیگر پی نام و ننگ، بیهوده مکوش

ستاری او چو گشت در عالم فاش

پنهان چه خوری باده؟ برو فاش بنوش

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰

 

از ذوق صدای پایت، ای رهزن هوش

وز بهر نظارهٔ تو ای مایهٔ نوش

چون منتظران به هر زمانی صد بار

جان بر در چشم آید و دل بر گوش

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۵

 

با این همه عقل و دانش و بینش و هوش

نایاب بشد دست و زبان دیده و گوش

بستى لب و چشم خویش، گشتى خاموش

حیران و پریشان دلى از حیله‌ى موش

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

به هر یک زین مقاصد چون نهی گوش

مکن از مقصد اصلی فراموش

شیخ بهایی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۵۸

 

چون سیل که آخر بنشیند ز خروش

در مجلس اهل حال گشتیم خموش

گفتم بگوش آنچه نبینند به چشم

دیدیم بچشم آنچه نبینند به گوش

رضی‌الدین آرتیمانی
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۷

 

آن نامه که درد ماش چون در درگوش

آمد بر تو که حال ما گوید دوش

چون دید ترا دگر ز مایاد نکرد

گوئی ز پی خدمت تو رفت ز هوش

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۸

 

ای از تو سرای دل پر افغان و خروش

از آتش تو دیگ وجودم پر جوش

هر کس که برد نام تو همچون مطلوب

جانم ز بدن برون برد از ره گوش

میرداماد
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

ای طور ز شوق جلوه‌ات خانه به دوش

پروانه پر سوخته حسن تو هوش

بی دیده ز رشک سویت آیم وز شوق

چون مردمک دیده شوم آینه‌پوش

فصیحی هروی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۳۵

 

ای فیض ازل با نفست دوشادوش

از غیب، تمنای دلت کرده سروش

ما را ز دعا مکن فراموش که هست

بر صوت دعای تو اجابت را گوش

قدسی مشهدی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۷ - سعدی شیرازی نَوَّرَ اللّهُ روحه

 

سودی نبود فراخنایی بر و دوش

گر آدمی‌ای ترا خرد باید وهوش

گاو از من و تو فراخ‌تر دارد چشم

خر از من و تو درازتر دارد گوش

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه

 

در صورت هر هست چرایی مدهوش

در حسرت هر نیست چرایی به خروش

این هر دو یکی کن و بخور همچون نوش

پس لب به کلوخ مال و بنشین خاموش

رضاقلی خان هدایت
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۸

 

گویم سخنی ترا از الهام سروش

دریاب بهوش و دار چون حلقه بگوش

دست همه کس بوجه تعظیم بگیر

عیب همه کس بچشم توحید بپوش

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۰

 

جز پوست خود صفی به تن خرقه مپوش

وندر طلب روزی مقسوم مکوش

جز بر سر سفره توکل منشین

می جز ز کدوی حسبی الله منوش

صفی علیشاه
 

ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

 

آمد رمضان و خلق رفتند ز هوش

شد میکده‌ها قفل و زبان‌ها خاموش

تا نشنود الغیاث می‌خواران را

مینای عرق پنبه نهادست به گوش

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode