گنجور

 
۱
۲
۳
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۵۷

 

هر چند که عقل داری و دیده و هوش

ایمن مشو و به دیگران پرده بپوش

آنجا که قضا بر تو کمین بگشاید

نه دیده به کار آید آنجا و نه گوش

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۲

 

رشک ایدم از جعد تو ای عشوه فروش

کو روی ترا چنان کشد در اغوش

زین پس نشوم جدا از آن چشمۀ نوش

چون زلف تو تا مرا بود سر بر دوش

۲ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۳

 

امشب منم و جام می و نوشانوش

فردا بوداع دستها در آغوش

گر دولت وصل پایمردی کردی

بر داشتمی من سر فردا از دوش

۲ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹۷

 

از آتش تو فتاده جانم در جوش

وز باده تو شده است جانم مدهوش

از حسرت آنکه گیرمت در آغوش

هرجای کنم فغان و هر سوی خروش

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰۵

 

مرغان رفتند بر سلیمان بخروش

کاین بلبل را چرا نمی‌مالی گوش

بلبل گفتا به خون ما در بمجوش

سه ماه سخن گویم و نه ماه خموش

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۱

 

با پیر خرد نهفته میگویم دوش

کز من سخن از سر جهان هیچ مپوش

نرمک نرمک مرا همی گفت بگوش

دانستنی است گفتنی نیست خموش

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۸

 

تا بتوانی تو جامهٔ عشق مپوش

چون پوشیدی ز هر بلائی مخروش

در جامه همی سوز و همی باش خموش

کاخر ز پس نیش بود روزی نوش

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۳

 

دانم که برای ما نخفتی همه دوش

بر صفهٔ سرد با یکی بالاپوش

آن نیز فراموش نگردد ما را

ای بوده عزیزتر از دیده و گوش

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۵

 

در حلقهٔ مستان تو ای دلبر دوش

میخانه درون کشیدم از خم سر جوش

بر یاد تو کاس و طاس تا وقت سحر

میخوردم و میزدم همی دوش خروش

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۸

 

دل یاد تو آرد برود هوش ز هوش

می بی‌لب نوشین تو کی گردد نوش

دیدار ترا چشم همی دارد چشم

آواز ترا گوش همی دارد گوش

۲ بیت
مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹

 

گویند مرا صوابرایان به هوش

چون دست نمی‌رسد به خرسندی کوش

صبر از متعذر چه کنم گر نکنم

گر خواهم و گر نخواهم از نرمهٔ گوش

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷

 

سودی نکند فراخنای بر و دوش

گر آدمیی عقل و هنرپرور و هوش

گاو از من و تو فراختر دارد چشم

پیل از من و تو بزرگتر دارد گوش

۲ بیت
سعدی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷

 

جانا دهنت که هست چون چشمه نوش

می‌آوردش ظلمت شب در آغوش

آن پنبه پندار که در گوش تو بود

پشم آمد و یکباره برون کرد ز گوش

۲ بیت
همام تبریزی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۴

 

دهقان بچه ئی داد می نابم دوش

گفتم که حرام باشد این گفت خموش

من از رز خویش چیده ام انگورش

تشویش مکن می حلالست بنوش

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۸

 

استاد حسین ای بصفا همچو سروش

با نطق تو سحبان شود از عجز خموش

در بیشه مردمی و مردی و هنر

تو شیر نری که نام کردت خرگوش

۲ بیت
ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۱

 

ای از کف دُرپاش تو دریا در جوش

من حلقه بگوش توام ارداری گوش

تشریف چو در بنده ی خود پوشیدی

از روی ترّحم گنهش نیز بپوش

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۶

 

دل خواستم از زلف سمن پوش تو دوش

گفتا که چه دل؟ دل که؟ دل چیست؟ خموش

زلف تو اگر چه حال ما می‌ماند

لیکن طرف دوش تو می‌دارد گوش

۲ بیت
سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۷۳ - رباعی

 

گرفت آن ماه تابان را در آغوش

چو زلف آوردش اندر گردن و گوش

۱ بیت
سلمان ساوجی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸

 

رندانه بیا جام می صاف بنوش

ور درد بود نوش کن از غیر بپوش

می نوش تو چندان که شوی مست و خراب

در کوی مغانت بکشند دوش به دوش

۲ بیت
شاه نعمت‌الله ولی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

هر چیز رسد ز اهل دوران مخروش

وز قسم ازل زیاده را بیش مکوش

بر بند ز ناشنیدنی پرده گوش

وز هر چه نه گفتنی زبان دار خموش

۲ بیت
امیرعلیشیر نوایی
 
 
۱
۲
۳
 
تعداد کل نتایج: ۶۰