گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۸

 

یاری که منزّه آمد از شبه و بدل

دریاب او را به علمِ ذوقی و عمل

کی ذاتِ مقدّسش نماید به تو روی

از فاوِ منِ والی و فی و هَلّ و بَل

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۷۰

 

ای راهنمای راه خوبان ازل

وای طعمهٔ حضرتت نه علم و نه عمل

بی علم و عمل به حضرتت راهی نیست

وانگه به بر محققان هر دو زَلَل

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۶۶ - الطریقة

 

چون آمده ای درین بیابان حاصل

چون بی خبران مباش از خود غافل

گامی می زن به قدر طاعت منشین

کاسوده و خفته در نیابد منزل

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۹۱

 

دل را شود از دیده فرو پای به گل

وز دست دل و دیده شود خون حاصل

حالی است بدیع و کار و باری مشکل

دل آفت دیده است و دیده غم دل

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۱۷

 

آن را بود از سماع کامی حاصل

کاو هست زجان به نزد جانان غافل

از خوان سماع کس نواله نبرد

تا برناید زعقل وز جان و زدل

اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۹

 

کردم بهوس عمارتی اندر دل

وز آلت و ساز کار بودم غافل

از خاک بخون دل گلی حاصل شد

وز بی کاهی چو خر بماندم در گل

کمال‌الدین اسماعیل
 

عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱

 

حاشا! که کند دل به دگر جا منزل

او را ز رخ که گردد از عشق خجل

گردیده به کس در نگرد عیبی نیست

کو شاهد دیده است و او شاهد دل

عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۲

 

آنکس که ترا دید و نخندید چو گل

از جان و خرد تهیست مانند دهل

گبر ابدی باشد کو شاد نشد

از دعوت ذوالجلال و دیدار رسل

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۶

 

از من زر و دل خواستی ای مهر گسل

حقا که نه این دارم و نی آن حاصل

زر کو زر کی زر از کجا مفلس و زر

دل کو دل کی دل از کجا عاشق و دل

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۹

 

این نکته شنو ز بنده ای نقش چگل

هرچند که راهیست ز دل جانب دل

در چشم تو نیستم تو در چشم منی

تو مردم دیدای و من مردم گل

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۲

 

چون آمده‌ای در این بیابان حاصل

چون بیخبران مباش از خود غافل

گامی میزن به قدر طاقت منشین

کاسودهٔ خفته دیر یابد منزل

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۴

 

حاشا که کند دل به دگر جا منزل

دور از دل من که گردد از عشق خجل

چشمم چو شکفت غیر آب تو نخورد

هم سرمهٔ دیده‌ای و هم قوت دل

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۷

 

در عشق نوا جزو زند آنگه کل

در باغ نخست غوره است آنگه مل

اینست دلا قاعده در فصل بهار

در بانگ شود گربه و آنگه بلبل

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۵

 

هم شاهد دیده‌ای و هم شاهد دل

ای دیده و دل ز نور روی تو خجل

گویند از آن هر دو چه حاصل کردی

جز عشق ز عاشقان چه آید حاصل

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۶

 

کاچی سازی که روز برفست و وحل

دانی که ز بهر چیست این رسم و عمل

یعنی که به صورت او نم و تر، میریست

این در معنی نبات و کاچیست و عسل

مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۴

 

نه عمر عزیز داد یک راحت دل

نه سعی جمیل کرد حل مشکل دل

زنهار ز سعی و کوشش پر باطل

فریاد ز عمر ضایع بیحاصل

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۵

 

ره جوی و مکن تکیه بر این منزل گل

جان ورز و مکن یاد دل بی حاصل

کآن مزبله ئیست چند یا از تن و تن

وین غمکده ئیست چند یا از دل و دل

مجد همگر
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۶۱

 

می‌آمد و بر گلش پریشان سنبل

بر چهره عرق نشسته چون بر گل مل

بر عارض همچو گل روان کرده گلاب

وز نازکیش آب شده لاله و گل

همام تبریزی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴۴

 

تا غالیه گون خال مه مهر گسل

پروانه صفت فتاد بر شمع چگل

در دیده و دل جای گرفتست چنانک

در دیده سوادست و سویدا در دل

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴۹

 

خواهد شدن از تن نظر جان زایل

ناگشته بجز حسرت و ارمان حاصل

یا رب ز جهان مرا چنان بر که هنوز

باشند بصحبتم عزیزان مایل

ابن یمین
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۷
sunny dark_mode