اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۸
یاری که منزّه آمد از شبه و بدل
دریاب او را به علم ذوقی و عمل
کی ذات مقدسش نماید به تو روی
از فاو من والی و فی و هل و بل

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۷۰
ای راهنمای راه خوبان ازل
وای طعمهٔ حضرتت نه علم و نه عمل
بی علم و عمل به حضرتت راهی نیست
وانگه به بر محققان هر دو زَلَل

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۶۶ - الطریقة
چون آمده ای درین بیابان حاصل
چون بی خبران مباش از خود غافل
گامی می زن به قدر طاعت منشین
کاسوده و خفته در نیابد منزل

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۹۱
دل را شود از دیده فرو پای به گل
وز دست دل و دیده شود خون حاصل
حالی است بدیع و کار و باری مشکل
دل آفت دیده است و دیده غم دل

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۱۷
آن را بود از سماع کامی حاصل
کاو هست زجان به نزد جانان غافل
از خوان سماع کس نواله نبرد
تا برناید زعقل وز جان و زدل

کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۹
کردم بهوس عمارتی اندر دل
وز آلت و ساز کار بودم غافل
از خاک بخون دل گلی حاصل شد
وز بی کاهی چو خر بماندم در گل

عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱
حاشا! که کند دل به دگر جا منزل
او را ز رخ که گردد از عشق خجل
گردیده به کس در نگرد عیبی نیست
کو شاهد دیده است و او شاهد دل

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۲
آنکس که ترا دید و نخندید چو گل
از جان و خرد تهیست مانند دهل
گبر ابدی باشد کو شاد نشد
از دعوت ذوالجلال و دیدار رسل

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۶
از من زر و دل خواستی ای مهر گسل
حقا که نه این دارم و نی آن حاصل
زر کو زر کی زر از کجا مفلس و زر
دل کو دل کی دل از کجا عاشق و دل

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۹
این نکته شنو ز بنده ای نقش چگل
هرچند که راهیست ز دل جانب دل
در چشم تو نیستم تو در چشم منی
تو مردم دیدای و من مردم گل

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۲
چون آمدهای در این بیابان حاصل
چون بیخبران مباش از خود غافل
گامی میزن به قدر طاقت منشین
کاسودهٔ خفته دیر یابد منزل

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۴
حاشا که کند دل به دگر جا منزل
دور از دل من که گردد از عشق خجل
چشمم چو شکفت غیر آب تو نخورد
هم سرمهٔ دیدهای و هم قوت دل

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۷
در عشق نوا جزو زند آنگه کل
در باغ نخست غوره است آنگه مل
اینست دلا قاعده در فصل بهار
در بانگ شود گربه و آنگه بلبل

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۵
هم شاهد دیدهای و هم شاهد دل
ای دیده و دل ز نور روی تو خجل
گویند از آن هر دو چه حاصل کردی
جز عشق ز عاشقان چه آید حاصل

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۶
کاچی سازی که روز برفست و وحل
دانی که ز بهر چیست این رسم و عمل
یعنی که به صورت او نم و تر، میریست
این در معنی نبات و کاچیست و عسل

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۷
یا من هوب سیدی و اعلی و اجل
یا من انا عبده و ادنی و اقل
حاشاک تملنی و یوشیک تعل
ان لم یکن الوابل بالوصل فطل

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۴
نه عمر عزیز داد یک راحت دل
نه سعی جمیل کرد حل مشکل دل
زنهار ز سعی و کوشش پر باطل
فریاد ز عمر ضایع بیحاصل

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۵
ره جوی و مکن تکیه بر این منزل گل
جان ورز و مکن یاد دل بی حاصل
کآن مزبله ئیست چند یا از تن و تن
وین غمکده ئیست چند یا از دل و دل

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۶۱
میآمد و بر گلش پریشان سنبل
بر چهره عرق نشسته چون بر گل مل
بر عارض همچو گل روان کرده گلاب
وز نازکیش آب شده لاله و گل

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴۴
تا غالیه گون خال مه مهر گسل
پروانه صفت فتاد بر شمع چگل
در دیده و دل جای گرفتست چنانک
در دیده سوادست و سویدا در دل
