گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۸

 

مستی جوانیم بطاعت چو نهشت

گفتم: این تخم، پیریم خواهد کشت

دنیا همه کرد پیریم صرف أمل

زین پنبه چه رشته ها که این زال نرشت!

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۱۵ - تاریخ انجام ساختمان کتابخانه یی

 

زین خانه ز بس برون شدن مشکل گشت

آسان نتواند نظر از شیشه گذشت

شد هشت از آنکه بهر تاریخ، از غیب

گفتند:«کتابخانه » میخواهد «هشت »

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۱۶ - در تاریخ ساختمانی

 

از حکم «سلیمان » شه فرخنده سرشت

«باب الجنة » از این بنا گشت بهشت

اتمام چو یافت، از پی تاریخش

دل خامه گرفت و، «جنت خلد» نوشت

واعظ قزوینی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴

 

مجنون که ز جان برای جانان بگذشت

جانرا آخر سپرد در دامن دشت

میگشت همیشه بر زبانش لیلی

لیلی میگفت تا زبانش میگشت

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » مستزاد » شمارهٔ ۷

 

زان سرو سهی که با رقیبان پلشت

همراه چو گشت

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » مستزاد » شمارهٔ ۷

 

افتاد ز بام خلق را از وی طشت

هرجا که گذشت

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » مستزاد » شمارهٔ ۷

 

داغم در دل بیش ز ریگست به دشت

نه هفت و نه هشت

مشتاق اصفهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

سردار مرا بتی که هفت آمد و هشت

وز روی عمل محل بند آمد و کشت

زنهارش به هجر و وصل مستا کاین دو

هفتاد جهنم است و هشتاد بهشت

یغمای جندقی
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

چون دست قضا رشته اعمار برشت

بگسیختنش خامهٔ تقدیر نوشت

از حکم ازل نه رسته برناونه پیر

وز دام اجل نجسته زیباونه زشت

افشاند در این مزرعه هر کس تخمی

[...]

حکیم سبزواری
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳۱ - خیام نیشابوری

 

نه لایق مسجدم نه در خورد کنشت

ایزد یارب گل مرا از چه سرشت

چون کافر درویشم و چون قحبهٔ زشت

نه دین و نه دنیا و نه امید بهشت

رضاقلی خان هدایت
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۳۷

 

تا عشق مرا ذکر تو در سینه سرشت

رفت از دل و جان نشاط زیبا غم زشت

منظور توئی از دو جهان ورنه مرا

کی خوف جهنم است یا شوق بهشت

صفایی جندقی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

سرو آمده یا به گل ز رفتار خوشت

گلبن شده منفعل ز طرز روشت

تو تازه نهال از کدامین چمنی

وز خون کدام دل بود پرورشت

افسر کرمانی
 

ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱ - پس از ورود به خاک بجنورد

 

چون خطه طوس را پس پشت بهشت

در خطهٔ بجنورد دل این بیت نوشت

پیداست که حالتش چه خواهد بودن

بیچاره که از جهنم آید به بهشت

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
۳
۴