گنجور

عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۷۳

 

بر چهرۀ خوبت آفرین کرده کسی

کس با تو شود ازین جهان دسترسی

گر میزنم از آتش عشقت نفسی

تا سوخته در جهان نمانند بسی

عنصری
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۶۱

 

از کبر مدار هیچ در دل هوسی

کز کبر به جایی نرسیده‌ست کسی

چون زلف بتان شکستگی عادت کن

تا صید کنی هزار دل در نفسی

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۶۲

 

ای در سر هر کس از خیالت هوسی

بی یاد تو برنیاید از من نفسی

مفروش مرا به هیچ و آزاد مکن

من خواجه یکی دارم و تو بنده بسی

ابوسعید ابوالخیر
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۱۰۷

 

گشتم به هوس گرد بد و نیک بسی

حاصل نشد از عمر مرا جز هوسی

تامی ماند ز عمر یارب نفسی

دریاب که نیست جز تو فریاد رسی

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۳

 

جز خدمت روی تو ندارم هوسی

من بی تو نخواهم که برآرم نفسی

خواجه عبدالله انصاری
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

بی آنکه ز من بتو بدی گفت کسی

بر کشتن من چه تیز کردی هوسی؟

زین کار همی نیایدم باک بسی

صد کشته چو من به که تو غمگین نفسی

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

تا بنده شد از هوا قرین هوسی

جز ناله ز بنده بر نیاید نفسی

فریاد رسم نیست بغیر از تو کسی

فریاد ز دست چون تو فریاد رسی

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

دردا و دریغا که چنین در هوسی

کردیم تن عزیز خس بهر خسی

زهر غم روزگار خوردیم بسی

از دست دل خویش ، نه از دست کسی

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۴

 

من عاشق تو ، نه بر توام دسترسی

وآنگه شب و روز بوده در دست خسی

کار من و تو چو بنگرد ژرف کسی

صد عالم محنتست در هر نفسی

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

می کوشیدیم کز تو سازیم کسی

نتوانستیم و جهد کردیم بسی

سروی نتوان ساخت به حیلت ز خسی

تو در هوسی بدی و ما در هوسی

ازرقی هروی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۵

 

امید به زندگانیم نیست بسی

منصور سعید را بگویید کسی

هستت به خلاص عمر من دست رسی

کز جان رمقی مانده ست از تن نفسی

مسعود سعد سلمان
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۷

 

در هجر تو گر دلم گراید به خسی

در بر نگذارمش که سازم هوسی

ور دیده نگه کند به دیدار کسی

در سر نگذارمش که ماند نفسی

سنایی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

ای تهمت من کشیده از خلق بسی

نابوده مرا بوصل تو دسترسی

چون در سرم افتاد ز عشقت هوسی

تا سر ننهم ترا نمانم بکسی

سوزنی سمرقندی
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۸

 

ای نوبت تو گذشته از چرخ بسی

بی‌نوبت تو مباد عالم نفسی

آوازهٔ نوبتت به هر کس برساد

لیکن مرساد از تو نوبت به کسی

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۹

 

دی درویشی به راز با همنفسی

می‌گفت کریم در جهان مانده کسی

از گوشهٔ چرخ هاتفی گفت خموش

بوطالب نعمه را بقا باد بسی

انوری
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة و العشرون - فی المعزم

 

تا بر سر سودا و طریق هوسی

گر باد شوی بگرد ما در نرسی

حمیدالدین بلخی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱- سورة الفاتحة » النوبة الثالثة

 

جز خدمت روی تو ندارم هوسی

من بی تو نخواهم که بر آرم نفسی‌

میبدی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۸

 

از کبر مدار در دل خود هوسی

کز کبر به جائی نرسیده است کسی

چون زلف بتان شکستگی پیدا کن

تا صید کنی هزار دل هر نفسی

خاقانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵

 

از کبر مدار هیج در سر هوسی

کز کبر به جایی نرسیده است کسی

چون زلف بتان شکستگی عادت کن

تا دل ببری هزار، در هر نفسی

باباافضل کاشانی
 

عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۲۷

 

المنة للّه که نیم هر نفسی

مشغول، چو خلقِ بیخبر، در هوسی

گر خصم شود هر دو جهانم ندهم

با «دانمِ» خود «ندانمِ» هیچ کسی

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴