گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸۹

 

گر من به در سرای تو کم گذرم

از بیم غیوران تو باشد حذرم

تو خود به دلم دری چو فکرت شب و روز

هرگه که ترا جویم در دل نگرم

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳۷

 

من سر بنهم در رهت ای کان کرم

کامروز از تو ای صنم مست ترم

سوگند خورم و گر تو باور نکنی

سوگند چرا خورم چرا می نخورم

۲ بیت
مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۰

 

هر چند که در تو بیشتر می‌نگرم

بیش است به دیدن تو میل نظرم

چون تشنه در خوابم لب بر لب آب

هر چند که بیش می‌خورم تشنه‌ترم

۲ بیت
مجد همگر
 

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵

 

خورشید رخا من به کمند تو درم

بارت بکشم به جان و جورت ببرم

گر سیم و زرم خواهی و گر جان و سرم

خود را بفروشم و مرادت بخرم

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶

 

هر سروقدی که بگذرد در نظرم

در هیأت او خیره بماند بصرم

چون چشم ندارم که جوان گردم باز

آخر کم از آنکه در جوانان نگرم

۲ بیت
سعدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۴

 

هر چند بود عارض تو در نظرم

هر لحظه بود شوق رخت بیشترم

خواهم که شود هر سر مویم چشمی

تا بهر تماشا بتو در مینگرم

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۵

 

زین پیش که سودای جنون داشت سرم

بودی هوس مشغله و شور و شرم

با عامه از این پس آبحیوان نخورم

گر ز آتش تشنگی بسوزد جگرم

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۶

 

هر چند که در هستی خود مینگرم

معنیم یکی و در هزاران صورم

جز خاک نیم ولیکن از غایت لطف

آبم که بهر جام برنگی دگرم

۲ بیت
ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۹

 

ساقی بده آن باده که خون شد جگرم

باشد که بمی ز دست غم جان ببرم

گر خلق جهان بکشتنم برخیزند

می وا خورم وز هیچ کس وا نخورم

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۳۸

 

دیشب که مراجعت فتاد از سفرم

دلدار به تهنیت درآمد ز درم

بگرفت در آغوشم و بوسید سرم

از لعل و بلور کرد تاج و کمرم

۲ بیت
جلال عضد
 

کمال خجندی » رباعیات » شمارهٔ ۲۵

 

شمعی که به رخسار نکو بودی گرم

دید آن رخ و چون موم شدش آن دل نرم

پیش قد و چشم و خدمتش در بستان

نرگس ز حیا برآید و یرو از شرم

۲ بیت
کمال خجندی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۵

 

دل گفت برو سوی گلستان ارم

گفتم چه کنم گر نگشایند درم

گفتا بکند با تو چنین بی ادبی

گفتم نکند گر او بدیعست برم

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۶

 

خورشید رخا من به کمند تو درم

بارت بکشم به جان و جورت ببرم

گر سیم و زرم خواهی ور جان و سرم

خود را بفروشم و مرادت بخرم

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۷

 

تا کی غم این جهان فرسوده خورم

تا چند جفای مردم سفله برم

چون خال بتان حال دلم گشت تباه

در چرخ کبودجامه خود نیست کرم

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۸

 

یارب گنهم تو عفو گردان به کرم

یارب تو مینداز به لطف از نظرم

من خود کیم و نام مرا خود که برد

کز من گنه آید وز لطف تو کرم

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۵

 

هر آینه ای که آید اندر نظرم

تمثال جمال روی او می ‌نگرم

در جام جهان نما نگاهی کردم

مجموع کمال در یکی می‌ شمرم

۲ بیت
شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۲۴

 

در هر چه نظر کنم توئی در نظرم

وین طرفه که از تو من تو را می نگرم

۱ بیت
شاه نعمت‌الله ولی
 

شمس مغربی » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

در روی پری رخان چو در می نگرم

جز روی تو می نیاید اندر نظرم

هر لحظه ز هر پریرخی حسن رخت

بردیده کند جلوه به وجه دگرم

۲ بیت
شمس مغربی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۸۴

 

گر در سفرم تویی رفیق سفرم

ور در حضرم تویی انیس حضرم

هر جا که نشینم و به هر جا گذرم

جز تو نبود هیچ مراد دگرم

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

گفتم که هوای او برون شد ز سرم

از خاک درش درد سر خود ببرم

لیکن چو به حال خویش درمی نگرم

صد بار گرفتارتر از پیشترم

۲ بیت
جامی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
 
تعداد کل نتایج: ۹۰