گنجور

 
۱
۷
۸
۹
۱۰
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

فریاد و فغان ز جور نفس بی درد

نامرد بمن چه دشمنیها که نکرد

بر روی ز بس غبار خجلت دارم

گردد چون رنگ بر رخم خیزد گرد

۲ بیت
جویای تبریزی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۰

 

غم بیحد و درد بیشمار و من فرد

یارب چکنم که صبر نتوانم کرد

یا درد باندازه طاقت بفرست

یا حوصله‌ای بده باندازه درد

۲ بیت
مشتاق اصفهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

از فقد شعیرم اسب و استر همه مرد

ور هست زری به شعر بایست شمرد

وین بار گران که بستم این جان از شعر

احمال سفر به دوش خود باید برد

۲ بیت
قائم مقام فراهانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۷ - احمد غزالی طوسی قُدِّسَ سِرُّه

 

از بس که دلم طریق عشقت سپرد

اشکم به من و تو بر همی رشک برد

بنگر که به دیده در همی چون گذرد

تا نگذارد که دیده در تو نگرد

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۹۴ - ضیای کرمانی

 

عشقی خواهم قرین رخسارهٔ زرد

یاری خواهم هلاک سازندهٔ مرد

با صد غم و درد تا کند آنم جفت

وز هستی خویش تا کند اینم فرد

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۳ - غزالی مشهدی

 

تا کی گویی که گوی اقبال که برد

تا کی گویی که ساغرِعیش که خورد

اینها چو فسانه‌است می‌باید رفت

اینها چو حکایت است می‌باید مرد

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۴ - قتّالی خوارزمی عَلَیهِ الرّحمةُ

 

گر کارِ جهان به زور بودی و نبرد

مرد از سرِنامرد برآوردی گرد

این کار جهان چو کعبتین است و چونرد

نامرد ز مردمی برو چتوان کرد

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳۱ - خیام نیشابوری

 

یک نان به دو روز اگر شود حاصل مرد

وز کوزه شکسته‌ای دم آبی سرد

محکوم کم از خودی چرا باید بود

یا خدمت چون خودی چرا باید کرد

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه

 

رو، گرد سراپردهٔ اسرار مگرد

شوخی چه کنی چو نیستی مردِ نبرد

رندی باید ز هر دو عالم شده فرد

تا می بخورد به جای آب و نان درد

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۳ - غزالی مشهدی

 

تا کی گویی که گوی اقبال که برد

تا کی گویی که ساغرِعیش که خورد

۱ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳۱ - خیام نیشابوری

 

یک نان به دو روز اگر شود حاصل مرد

وز کوزه شکسته‌ای دم آبی سرد

۱ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

امروز ملک‌زادهٔ ضَرغام‌نبرد

اسبی دادم پلنگ‌وَش کوه‌نورد

از بس به هوا بردم و پایین آورد

از اسب گذشته کار مسهل هم کرد

۲ بیت
جیحون یزدی
 

صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۲۳

 

دنیا به کسی خط امانی نسپرد

هرکس که بزدا عاقبت باید مرد

آن سنگ که نام نامی وی اجلست

بر شیشه عمر همه کس خواهد خورد

۲ بیت
صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۲۳

 

دنیا به کسی خط امانی نسپرد

هرکس که بزدا عاقبت باید مرد

۱ بیت
صامت بروجردی
 

ایرج میرزا » رباعی‌ها » شمارۀ ۴

 

هر وقت که دیدی غَضَبت رو آورد

از یک تا صد شماره کن ای سره مرد

در ضمن شماره عقلت آید سر جای

دیگر نکنی آنچه نمی باید کرد

۲ بیت
ایرج میرزا
 
 
۱
۷
۸
۹
۱۰
 
تعداد کل نتایج: ۱۸۳