گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۷

 

آزار ترا گرچه نهادم گردن

غم خورد مرا غمم نخواهی خوردن

از محتشمی نیست مرا آزردن

تو محتشمی مرا چه باید کردن

سنایی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

یارب گل دینم از پژمردن

در عصمت خود دار گه جان بردن

در دل دارم میوه دل پروردن

ایمن کنم از خزان کافر مردن

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

ای صدر جوانبخت ز بس غم خوردن

بی برگ شدم بار گران بر گردن

نه توشه زیستن نه برگ مردن

بی برگم و بی مرگ چه دانم کردن

سوزنی سمرقندی
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۶

 

ای دل چو نمی‌نهد سپهرت گردن

نتوان به خروش و زور بخت آوردن

بر من چه بود جز که به کف خون خوردن

دیگر چه کنم دلا چه دانم کردن

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۱

 

ای دل غم را نهاد باید گردن

خو با غم روزگار باید کردن

شادی چه کنی که آن بعمری باشد

غم خور که همه وقت توانی خوردن

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۵۷

 

ای خاصیتِ لعل تو جان پروردن

تا کی ز سر زلف تو غارت کردن

چون من دو هزار عاشق بی سر و بن

هر دم سر زلفت فکند در گردن

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۷۳

 

شمع آمد و گفت: کار باید کرد

تادر آتش بر بفرازم گردن

صد بار اگر سرم ببرند از تن

من میخندم روی ندارد مردن

عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۳۸

 

هر شیخ که او علم ندارد در تن

او نتواند مرید را پروردن

این شیخی را علم و عمل می باید

بی علم چه لایق است شیخی کردن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۳۵

 

گر زانک شراب عشق خواهی خوردن

سر در سر کار عشق باید کردن

تا سر ننهی در ره [او] از گردن

در دل مکن از وصال جان پروردن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۸۲

 

تا چند ازین خلق خدا آزردن

زین عالم فانی چه توانی بردن

ای بر فلک از کبر کشیده گردن

آخر نه خدایی! نه بخواهی مُردن؟

اوحدالدین کرمانی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب چهارم » فصل سیم

 

در بحر عمیق غوطه خواهم خوردن

یا غرقه شدن یا گهری آوردن

کار تو مخاطره‌ست خواهم کردن

یا سرخ کنم روی ز تو یا گردن

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۴

 

در بحر عمیق غوطه خواهم خوردن

یا غرقه شدن یا گهری آوردن

کار تو مخاطره است خواهم کردن

یا سرخ کنم روی ز تو یا گردن.

نجم‌الدین رازی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲۸

 

این بنده مراعات نداند کردن

زیرا که به گل رفته فرو تا گردن

این مستی ما چو مستی مستان نیست

پیداست حد مستی افیون خوردن

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۱

 

من بیرخ تو باده ندانم خوردن

بی‌دست تو من مهره ندانم بردن

از دور مرا رقص همی فرمائی

بی‌پردهٔ تو رقص ندانم کردن

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۹

 

هر روز خوش است منزلی بسپردن

چون آب روان و فارغ از افسردن

دی رفت و حدیث دی چو دی هم بگذشت

امروز حدیث تازه باید کردن

مولانا
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۸

 

از بهر دل یکی به دست آوردن

مطبوع نباشد دگری آزردن

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰

 

باز آی و مرا بکش که پیشت مردن

خوشتر که پس از تو زندگانی کردن

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰

 

باز آی و مرا بکش که پیشت مردن

خوشتر که پس از تو زندگانی کردن

سعدی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۷۱ - مولانا قطب‌الدین عتیقی راست

 

تا چند بود دل به ریا پروردن

در باده نهم سر پس از این تا گردن

تا تو برهی ز غیبت من کردن

من باز رهم ز باده پنهان خوردن

همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۷۲ - در جواب مولانا قطب‌الدین عتیقی

 

ای عادت تو به باده جان پروردن

می خور که ملامتت نخواهم کردن

می چون به لبت رسد ز شرم آب شود

پس باده تو را حلال باشد خوردن

همام تبریزی
 
 
۱
۲