قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵
یک نیمه جهان سر او باغ شاه است
یک نیم دگر سر او لشگر گاه است
لگشر که بزیر خیمه و خرگاه است
خرگاه پر از شیر و پلنگ و ماه است
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵
در ظاهر اگر دست نظر کوتاه است
دل را همه جا یاد تو خضر راه است
از روز و شبم وصل تو خاطر خواه است
خورشید گواه است و سحر آگاه است
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۲ - الشریعة
هر چند که عقل رهبر آگاه است
اندر ره شرع پای او کوتاه است
در بارگهی که شرع شاهنشاه است
رهبر که نه پیروی کند گمراه است
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۰ - الشریعة
هر کاو زحقیقت وجود آگاه است
با او سخن دراز بس کوتاه است
در عالم امر شرع شاهنشاه است
وین جمله برون زپردهٔ این راه است
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل هفتم
تا دل ز بدو نیک جهان آگاه است
دستش ز بد و نیک جهان کوتاه است
زین پیش دلی بود و هزار اندیشه
اکنون همه «لاالهالاالله» است
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۴
ای جان ز دل تو بر دل من راهست
وز جستن آن در دل من آگاه است
زیرا دل من چو آب صافی خوش است
آب صافی آینهدار ماه است
حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۶۴
خودین چه کند چون نظرش کوتاه است
او حب و غریب و بر صراطش راه است
سر رشته مده ز دست تا گم نشوی
با حبل متین باش که ره بر چاه است
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۸
الله ز حال بندگان آگاه است
پیغمبر مات رهنمای راه است
بیزارم از آن دین که در او منسوخ است
دین دین محمد رسول الله است
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵
آن نقد نبی که در ولایت شاهست
برچرخ هدایت آفتاب و ماه است
در خلق حسن حسین ثانی بجهان
میدان بیقین کامیر روح الله است
فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۷
ای دل اگرت هوای این درگاه است
بگذر ز وجود خود که سد راه است
نفی خود و اثبات خدا باید کرد
این معنی لا اله الاالله است
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۱۳
آن رند که در عالم دل آگاه است
از دامن او دست فلک کوتاه است
ای آنکه به دل تو را غم جانکاه است
از ما تا تو هزار فرسخ راه است
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴
ز آن موی میان، فکر مرا جانکاه است
زآن زلف رسا، دست سخن کوتاه است
خوش با دل زار عاشقان پیچیده است
آن زلف مگر ز دودمان آه است؟!
حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۹
هر چند که ما رهرو و دنیا راه است
در راه نشستن خطر آگاه است
زین شرم نشسته ام که پیرایهٔ تن
گر برخیزم به قامتم کوتاه است
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰
امشب که مرا بر آستانت راه است
از درد دلم، دلت کجا آگاه است؟!
گیرم که دهی رخصت حرفم، چکنم!
کافسانه ی من دراز و شب کوتاه است!
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷
گر با تو بود کس همه عالم راه است
ور بی تو رود جهان سراسر چاه است
با خاک سرو چاک گریبان پیوست
آن دست که از دامن تو کوتاه است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳۰ - کاهلی کابلی عَلَیهِ الرَّحْمَةُ
آن را که همیشه لطف حق همراه است
شاهش چو گدای است و گداچون شاه است
از صورت خلق معنی حق بیند
آری آدم به صورت اللّه است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۲ - فانی اصفهانی رَحِمَة اللّه
آن کس که ز اسرار ازل آگاه است
غایب ز خود است و حاضر درگاه است
در هرچه نظر کند خدا را بیند
این معنی لا إلهَ إلّا اللّه است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
گر با تو بود کس همه عالم راهست
ور بی تو رود جهان سراسر چاه است
با خاک سر و چاک گریبان پیوست
آن دست که از دامن تو کوتاه است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۹۷ - ظهیر اصفهانی قُدِّسَ سِرُّه
هر یوسف کوست با خود اندر چاه است
هر گرگ که بی خود است بر درگاه است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۹۷ - ظهیر اصفهانی قُدِّسَ سِرُّه
آن کو همه را دیده یکی گمراه است
آن کس که یکی را همه دید آگاه است