گنجور

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰

 

خاکی که به زیر پای هر نادانی‌ست

کفّ صنمیّ و چهرهٔ جانانی‌ست

هر خشت که بر کنگرهٔ ایوانی‌ست

انگشت وزیر یا سر سلطانی‌ست

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات خیام به پژوهش سیدعلی میرافضلی » رباعیات محتمل » شمارهٔ ۸

 

هر خاک که زیرِ پایِ هر نادانی است

زُلفینِ بُتی و عارض جانانی است

هر خشت که بر کنگرۀ ایوانی است

انگشتِ وزیری و سرِ سلطانی است

۲ بیت
خیام
 

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۳

 

چندان که نگاه میکنم حیرانی است

سرگشتگی و بی سر و بی سامانی است

در بادیهای که دانشش نادانی است

گردون را بین که جمله سرگردانی است

۲ بیت
عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۱

 

عشقت که به صد هزار جان ارزانی است

بحری است که موج او همه حیرانی است

تا لاجرم از عشق تو همچون فلکی

سر تا سر کارم همه سرگردانی است

۲ بیت
عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۴۱ - الطریقة

 

درمان غمت امید بی درمانی است

راه طلبت بی سر و بی سامانی است

سرمایهٔ جمله پای داران ارزد

آن سر که در او مایهٔ سرگردانی است

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۴۲ - الطریقة

 

ای آنک تو را امید آبادانی است

آباد شدن در ره او ویرانی است

تا کی گویی که سرّ عشق او چیست

سرمایهٔ این حدیث سرگردانی است

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

عمر تو خس و، زر آتش سوزانی است

افزونی هر درم از آن، نقصانی است

برباد رود ز مال این عمر عزیز

در خوردن رشته هر دری دندانی است

۲ بیت
واعظ قزوینی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۸

 

بهار عمر و نوروز جوانی است

دریغا قحط سال شادمانی است

دلی دارم که هیچش یاد من نیست

ز بس مشغول غمهای نهانی است

ز فیض عشق شیرین کوهکن را

[...]

۶ بیت
اسیر شهرستانی