×
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۵
ای چشم بد آمده میان من و تو
داده به کف هجر عنان من و تو
از نطق فروبست زبان من و تو
من دانم و تو درد نهان من و تو
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۷۳
مینشناسد کسی زبان من و تو
بیرون ز جهان است جهان من و تو
دایم چو تو بامنی و من با تو به هم
دوری ز چه افتاد میان من و تو
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶۴
در اصل یکی بُدَست جان من و تو
پیدای من و تو و نهان من و تو
خامی باشد که گویی آن من و تو
برخاست من و تو از میان من و تو
همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۷۹
یک جوهر روشن است جان من و تو
آگه نشود کس ز نهان من و تو
ای دوست میان من و تو فرقی نیست
حیفیم من و تو در میان من و تو
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۹
صحبت چه شود گرم میان من و تو
آید بمیان راز نهان من و تو
بیخود شوم و، بخود چو آیم، چه شود؟!
گویی که چه رفت بر زبان من و تو؟!