کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۵
آن شاخ سمن که روی خندان دراد
می نتواند که سیم پنهان دارد
وان غنچۀ تنگ خولب آورده بهم
زر تعبیه در جامۀ خلقان دارد
امامی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷
شیرین دهنت چون صفت جان دارد
خود را سزد ار، ز دیده پنهان دارد
آن چشمه که خضر یافت زو آب حیات
لعل تو بهر لطیفه ی آن دارد
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳۱
امروز خوش است هر که او جان دارد
رو بر کف پای میر خوبان دارد
چون بلبل مست داغ هجران دارد
مسکن شب و روز در گلستان دارد
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۳
هر موی زلف او یکی جان دارد
ما را چو سر زلف پریشان دارد
دانی که مرا غم فراوان از چیست
زانست که او ناز فراوان دارد
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۶
آن درد که کوه را خروشان دارد
وان سوز که آب بحر جوشان دارد
وان بار که پشت چرخ ازو گیرد خم
در سینه دلم چگونه پنهان دارد
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵
حرصت ای شیخ ذوق بریان دارد
دندان نه و میل خوردن نان دارد
می جاوی نان چو آسیا در شکمت
گویا فم معدهٔ تو دندان دارد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵ - آزاد کشمیری
گر عقل بود سپهر گردان دارد
ور جان و تن است این همه حیوان دارد
یارب ز کجا و از چه برخاسته است
این شور و محبتی که انسان دارد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵ - آزاد کشمیری
گر عقل بود سپهر گردان دارد
ور جان و تن است این همه حیوان دارد