گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

 

اسبی که قضا در پی او وقت شتاب

باشد چو خر لاشه که افتد بخلاب

چون آصف مملکت نشیند بروی

گوئی که ملک نشست بر تیر شهاب

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

 

آمد ز خرابات بتم مست و خراب

بر گرد گل از کلاله صد حلقه و تاب

یک پاره جگر گرفته در دست خضاب

در دست دگر ز خون عشاق شراب

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

جان برخی آنروز که آن در خوشاب

با بنده بصد ناز همی کرد عتاب

بس شب که در این هوس بروز آوردم

کانروز مگر شبی ببینم در خواب

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷

 

در هجر بسی مکوش ای در خوشاب

کایام میان ما بصد جهد و شتاب

دوری فکند چنانک اندر همه عمر

خواهی که ببینی و نبینی جز خواب

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

امشب که حریفان همه مستند و خراب

من در تبم و نیست مرا تاب شراب

ای رنج بسوی ما قدم رنجه مکن

وی تب ز من سوخته دل روی بتاب

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

ای از می لعلت شده جان مست و خراب

از جام عقیقین فکن آن لعل مذاب

با همنفسی حاصل اوقات عزیز

این یک دو نفس که می توانی دریاب

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷

 

گفتم که مگر به اتفاق اصحاب

در موسم گل ترک کنم باده ناب

بلبل ز چمن نعره زنان داد جواب

کای بیخبران برگ گل و ترک شراب؟

سلمان ساوجی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

در دیدن این مدینهٔ زمزم آب

از مکه اگر سعی کنی هست صواب

زیرا که دراو مقام دارد امروز

رکنی که ازو کعبهٔ دلهاست خراب

سیف فرغانی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴

 

عالم چو سرابست و نماید سر آب

نقشی و خیالیست که بینند بخواب

در بحر محیط چشم ما را بنگر

کان آب حیات را نموده به حباب

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵

 

چشمت همه نرگسست و نرگس همه خواب

لعلت همه آتشست و آتش همه آب

رویت همه لاله است و نرگس همه رنگ

زلفت همه سنبلست و سنبل همه ناب

شاه نعمت‌الله ولی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱

 

قاضی پسرش در رمضان خورد شراب

وآنگه به لواط کرد بیچاره شتاب

ای زمره اسلام بگویید جواب

کافر به اگر چنین مسلمان خراب

ابن حسام خوسفی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

درج دهنت که هست تنگ و نایاب

در وی درج است سی و دو در خوشاب

رنگین لب تو بود پی ضبط حساب

بر وی رقم «لام » و «بی » از لعل مذاب

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

در بحر سرشکم از نجوب است حباب

نی نی که دروست آفرینش پایاب

گردون به هزار کوکب در خوشاب

افتاده بسان صدفی در گرداب

امیرعلیشیر نوایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷

 

خوشباش که بر دوزخیان روز حساب

از گیسوی خرد فرو هلد خواجه طناب

چون رشته نور آفتاب از سر مهر

ذرات جهان برکشد از چاه عذاب

اهلی شیرازی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

آنم که نه آب در دلم جسته نه تاب

وز باده فتاده مست بر خاک خراب

گر لطف تو دستگیر گردد گذرم

چون شعله از آتش و چو ماهی از آب

بابافغانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴

 

گفتند ز حادثات این دیر خراب

بر بستر درد رفته پای تو به خواب

دست الم تو را خدا برتابد

تا پای سلامتت درآید به رکاب

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵

 

بنیاد دو بینی چو شد از عشق خراب

وان چشم دو بین که بود هم رفت به خواب

دادیم هزار بوسه بر یک سده

کردیم هزار سجده در یک محراب

محتشم کاشانی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵

 

از بهر نشیمن شه عرش جناب

بنگر که چه خوش دست به هم داد اسباب

گردید سپهر خیمه و انجم میخ

شد سد ره ستون و کهکشان گشت طناب

وحشی بافقی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴

 

دوش از درم آمد آن مه لاله نقاب

سیرش نه بدیدیم و روان شد به شتاب

گفتم که : دگر کِیَت بخواهم دیدن؟

گفتا که: به وقت سحر، اما در خواب

شیخ بهایی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۹
sunny dark_mode