شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب سوم در بیان واجب و ممکن و ممتنع
اول ز مکوَّنات عقل و جان است
وندر پی آن، نُه فلک گردان است
زین جمله چو بگذری چهار ارکان است
پس معدن و پس نبات و پس حیوان است
شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب چهارم در بیان آنکه حکمت در آفرینش چه بود
ای نسخۀ نامۀ الهی که تویی
وی آینۀ جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب ششم در برابر کردن آفاق با انفس یعنی برابر کردن تن آدم با عالم
هر چیز که هست آنچنان میباید
وان چیز که آن چنان نمیباید نیست
شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب هفتم در تطبیق آفاق و انفس
جان مغز حقیقت است و تن پوست ببین
در کسوت روح، صورت دوست ببین
هر چیز که آن نشان هستی دارد
یا پرتو نور اوست یا اوست ببین
شیخ محمود شبستری » مراتب العارفین
مقصود وجود جن و انس آینه است
منظور نظر در دو جهان آینه است
دل آینۀ جمال شاهنشاهی است
این هر دو جهان غلام آن آینه است
شیخ محمود شبستری » مراتب العارفین
اینجا که منم نه بامداد است و نه شام
نه ترس نه امید نه جا و نه مقام
آنگاه تخلّقوا باخلاق اللّه
یک نقطه بود چودایره گشت تمام
شیخ محمود شبستری » مراتب العارفین
ناپخته ز سوز معرفت خامی چند
بدنام کنندۀ نکونامی چند
بگرفته به طامات الف لامی چند
نارفته ره صدق و صفا گامی چند
شیخ محمود شبستری » مراتب العارفین
در راه خدا دو کعبه آمد حاصل
یک کعبۀ صورت است و یک کعبۀ دل
تا بتوانی زیارت دلها کن
کافزون ز هزار کعبه آمد یک دل