گنجور

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۰۶

 

کسی کاو آشنای بحر ما شد

ببحر ما درآمد آشنا شد

بیا بشنو زمن این نکته ای یار

که هرکو گم شد از خود با خدا شد

خیال عکس رویش نقش بستیم

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۱۱

 

ندارد مه چو یارم روی زیبا

اگر دارد ندارد موی زیبا

ندیده بر فلک چشم زمانه

هلالی همچو آن ابروی زیبا

شده بس دل بدنبالش پریشان

[...]

نورعلیشاه