گنجور

 
۱
۲
۳
۲۱
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - در مدح منصور بن سعید

 

احوال جهان بادگیر باد

وین قصه ز من یادگیر یاد

چون طبع جهان باژگونه بود

کردار همه باژگونه بود

از روی عزیزیست بسته باز

[...]

۱۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۱ - باز در مدح او

 

آن لعبت کشمیر و سرو کشمر

چو ماه دو هفته درآمد از در

با زیور گردان کارزاری

با مرکب تازی و خنگ زیور

در زلف دوتایش جمال پیدا

[...]

۳۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۴ - در حسب حال خویش و مدح سیف الدوله محمود

 

کار آنچنان که آید بگذارم

عمر آنچنان که باید بگسارم

دل را ز کار گیتی برگیرم

تن را به حکم ایزد بسپارم

چون نیستم مقیم درین گیتی

[...]

۲۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۷ - هم در آن مقوله

 

چون مشرفست همت بر رازم

نفسم غمی نگردد از آزم

چون در به زیر پاره الماسم

چون زر پخته در دهن گازم

بسته دو پای و دوخته دو دیده

[...]

۱۴ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۷ - مطایبه

 

دوشم جمازه به کف آمد کش

با بور خویش گفتم جولان کن

الحق معید بچه دیدم

گفتمش گفتگوی به پایان کن

ما را فروش جامه ها کنند

[...]

۱۳ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

گرچه فلک از پیش برانده ست مرا

با بند گران فو نشانده ست مرا

تا دو لبت از دور برانده ست مرا

جز روی تو آرزو نمانده ست مرا

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

بر کار به جز زبان نمانده ست مرا

در تن گویی که جان نمانده ست مرا

بندیست گران که جان نمانده ست مرا

از پای جز استخوان نمانده ست مرا

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

گر بند کند رای بلند تو مرا

در جمله پسنده است پسند تو مرا

تهذیب تمام کرد پند تو مرا

تاج سر فخر گشت بند تو مرا

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

گر زر گردیم می نجویی ما را

ور مشک شویم می نبویی ما را

هر چند به لای می بشویی ما را

کس مشنودا آنچه تو گویی ما را

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

تا دیده ام آن لب گهر بار تو را

پیوسته نمک خوانم گفتار تو را

زیرا زبی لعل لب ای یار تو را

بگشاده دهان پسته کردار تو را

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

روزی بر من همی نیایی صنما

چون آیی یک زمان نپایی صنما

آخر تومرا وفا نمایی صنما

چون نیک مرا بیازمایی صنما

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

افکند دلم زمانه در زاری‌ها

در دیده من سرشت بیداری‌ها

امید تو می‌داد مرا یاری‌ها

تا جان نبرم چنین به دشواری‌ها

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

ای مدحت تو فرض و دگر نافله‌ها

در وصلت تو قافله در قافله‌ها

حصنی که به صد تیغ کش آن را نگشاد

کلک تو کند عالیه‌ها سافله‌ها

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

خویش از پی من همی گریزد ملکا

دشمن بر من همی ستیزد ملکا

از آتش من شرر نخیزد ملکا

از حبس چو من کسی چه خیزد ملکا

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

هر شیر که بود مرغزاری شاها

شد کشته به تیغ تو به زاری شاها

شیری پس ازین به کف نیاری شاها

می نوش دم بیشه چه داری شاها

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

عشق تو بلند و صبر من پست چرا

روی تو نکو و خوی تو کست چرا

می خواره منم دو چشم تو مست چرا

پیش تو لبم بوس تو بر دست چرا

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

در حبس مرنج با چنین آهن‌ها

صالح بی‌تو چگونه باشم تنها

گه خون گریم به مرگ تو دامن‌ها

گه پاره کنم ز درد پیراهن‌ها

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

می دانستم چو روز روشن صنما

کاخر بروی تو از بر من صنما

زیرا چو کنی قصد به رفتن صنما

نتوان بستن تو را به آهن صنما

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

قبله ست به دوستی ندای تو مرا

جانست به راستی هوای تو مرا

امروز چو کس نیست به جای تو مرا

در جمله چه بهتر از رضای تو مرا

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

از مهر نکرد سایه کوی تو مرا

یا آب وفا نداد جوی تو مرا

چندان به عذاب داشت خوی تو مرا

تا کرد چنین جدا ز خوی تو مرا

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲
۳
۲۱
 
تعداد کل نتایج: ۴۰۴