گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

یخ بسته جهان ز بس ز تأثیر هوا

شد موجه ی آب همچو موج خارا

در صفحه به شکل نقطه گردیده الف

از بس که شده غنچه ز تاب سرما

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

در دل همه در گره گشایی ست خدا

با ما به سر لطف خدایی ست خدا

مفلس چو شدیم، رو به او می آریم

معشوقه ی روز بینوایی ست خدا

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

ای ابر، به گلزار تمنا بازآ

جای تو چمن بود، ز صحرا بازآ

اورنگ صدف صفا ندارد بی تو

ای گوهر شهوار به دریا بازآ

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

خواجه نکند نظر به سوی حلوا

گویی هرگز ندیده روی حلوا

در خانه ی زین هنوز اگر پای نهد

اسبش مگسی شود به بوی حلوا

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

می آیی و مطلب دل این بود، بیا

نزدیک شدی و شوق افزود، بیا

از روزن دیده، چشم دل بر راه است

ای روشنی دیده و دل، زود بیا

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

تا چند به هر بزم که می خوانندت

از صدرنشینی چو مگس رانندت

ای خانه خراب، مهره ی نرد نه ای

جایی بنشین که بر نخیزانندت

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

ای کرده جفای آسمان دلگیرت

مگریز که سودی ندهد تدبیرت

بنشین که ز نقش پا به هرگام زدن

یک حلقه فزون می شود از زنجیرت

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

دل از غم عشق گلرخان بی تاب است

آغشته به خون چو لاله ی سیراب است

هر جزوی ازان بود بر نوخطی

گویی دل من نسخه ی استکتاب است

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

میخانه طرب خیز چو طبع مست است

دیوار غم از بلندی خم پست است

مردافکنی و زور سبوی می بین

گویی که ز خاک رستم یک دست است!

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

ای بلبل خوش نغمه، مکان تو کجاست

آتشکده ی آه و فغان تو کجاست

تا چند درین چمن سراغ تو کنیم

عنقا نه ای، آخر آشیان تو کجاست

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

حاسد که همه دعوی لافش پوچ است

از مغز حیا، چو نافش پوچ است

از طبع زبان دراز، معنی مطلب

شمشیر کشیده را غلافش پوچ است

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

تشویش سفر با دل ناشاد بد است

با دست تهی چو کار افتاد بد است

راضی شده ام به قرض هم گر باشد

می دانم اگرچه قرض بغداد بد است

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

حال دلم از طرز نوایم پیداست

سودا زده ام، ز هر ادایم پیداست

در راه تو چون خامه ی بی پروایان

آشفتگی ام ز نقش پایم پیداست

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

ماییم که داغ دل ما ناسور است

از پای فتاده ایم و منزل دور است

احوال خود از کسی چه پنهان داریم

چون زلف، پریشانی ما مشهور است

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

این عشق که برق عافیت پرداز است

جان پرور ما چو شعله ی آواز است

بیماری عشق در وجود مردان

همچون تب شیر و یرقان باز است

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

بر هرچه نگاه کردم اسباب غم است

چیزی که ازو دلم شود شاد، کم است

ما را به وصال او چه جای شادی ست

در کشتن شمع، صبح تیغ دو دم است

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

دیگر ز بهار، شورش مرغان است

وز نغمه چمن چومجلس مستان است

از سبزه زمانه عرصه ی کشمیر است

وز لاله چمن دیار داغستان است

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

مال دنیا که منعمان را جان است

فرداست که صرف کار محتاجان است

تا چند به پشت گاو، خر خواهد بود

آخر گذر پوست به سراجان است

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

رخشت که دمش علامت چوگان است

در دعوی خود چو گوی در میدان است

رنگین شود از رنگ خوشش دست، مگر

در خانه ی زین تو حنابندان است؟

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

ماییم و دلی که دایم از غم خون است

از دایره ی ساختگی بیرون است

موزونی طبع ما بود زینت ما

تقطیع برای طبع ناموزون است

سلیم تهرانی
 
 
۱
۲
۳
۵