گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶ - در ستایش فضایل خود گوید

 

جاهم چو بکاهد خرد فزاید

کارم چو ببندد سخن گشاید

زینگونه نکوهیده باد از ایزد

آن کس که مرا بر هنر ستاید

آن را که خردمند بود هرگز

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۱ - داستان سیه روزی

 

اوصاف جهان سخت نیک دانم

از بیم بلا گفت کی توانم

نه آنچه بدانم همی بگویم

نه آنچه بگویم همی بدانم

کز تن به قضا بسته سپهرم

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸۳ - ستایش ثقة الملک طاهر بن علی

 

ای ملک ملک چون نگار کرده

در عصر خزانها بهار کرده

شغل همه دولت قرار داده

در مرکز دولت قرار کرده

از عدل بسی قاعده نهاده

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۳ - مدح ملک شیرزاد

 

ای چرخ مشعبد چه مهره بازی

وی خامه جاری چه نکته سازی

ای تن چه ضعیفی و چه نژندی

ای شب چه سیاهی و چه درازی

ای عشق جگرسوز سخت زخمی

[...]

مسعود سعد سلمان
 
 
sunny dark_mode