گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

آنکس که ز عاشقی خبر دارد

دایم سر نیش بر جگر دارد

جان را به قضای عشق بسپارد

تن پیش بلا و غم سپر دارد

گه دست بلا فراز دل گیرد

[...]

سنایی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

جان نقش رخ تو بر بصر دارد

تن نیز غم تو بر جگر دارد

من خاک دل خودم که از عزت

خاک قدم تو تاج سر دارد

در خدمت تو زمانه معذور است

[...]

اثیر اخسیکتی
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۰۰ - وله ایضا

 

گل باز طراوتی دگر دارد

کز باد بهار جلوه گر دارد

در پوست همی نگنجد از شادی

غنچه ز نشاط آنکه زر دارد

سوسن بزبان حال می گوید

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در ستایش پادشاه رضوان جایگاه محمد شاه غازی طاب الله ثراه فرماید

 

عجبی عجب آن پسر به سر دارد

مانا که ز حسن خود خبر دارد

وقتست‌که سرگران شود با خویش

از بس ‌که‌ کرشمه آن پسر دارد

زان پیش‌ ‌که دل دهم ندانستم

[...]

قاآنی
 
 
sunny dark_mode