شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۱۸
در روزه و در زکوة و در حج
اسرار بسی بود نهفته
اما سری که در نماز است
سرّی است که با تو کس نگفته
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۱۹
در خواجه باغ صبحگاهی
بنمود جمال خویش آن ماه
دیدم دو جهان چو یک درختی
بر هر برگی نوشته الله
آن برگ درخت و میوه اش بود
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۲۶
گر زانکه ز اهل اعتباری
بگذر ز رموز اعتباری
گیرم که حباب را بیابی
جز آب بگو دگر چه داری
مستانه بیا و باده می نوش
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۳۱
بعضی طلبند مال فانی
بعضی جویند ملک باقی
زاهد طلبند نان و سرکه
رندان خواهند جام و ساقی
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۳۲
گیرم که حباب را بیابی
جز آب بگو دگر چه داری
مستانه بیا و باده می نوش
ای یار عزیز در خماری
شاه نعمتالله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۶۹
ده چیز نبی حق به امت
فرمود علامت قیامت
اول دود از جهان برآید
دنیا پس از آن بسی نپاید
آنگه دجال کور ناخوش
[...]
شاه نعمتالله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۷۰
دیدیم وجود جز یکی نیست
در بودن آن یکی شکی نیست
عالم همه سایهٔ وجودند
بی جود وجود خود نبودند
در سایه وجود می توان دید
[...]
شاه نعمتالله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۸۱
دیدیم خیال موج و دریا
نقشی است بر آب دیدهٔ ما
بر پردهٔ چشم ما سوی اللّه
نقشی است خیال بسته واللّه
نقاش نگر که نقش بسته
[...]
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۰
دل آینه دار حضرت اوست
دل بندهٔ خاص خدمت اوست
دل مظهر حضرت الهی است
دل منزل نزل نعمت اوست
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۶
هر چیز که آن متاع دنیاست
بیگانه ز ماست بشنو این راست
گر گندم دهر کاه گردد
بر ما بجوی چو یار با ماست
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۴۵
این ظلمت و نور ، جسم و جانست
این هر دو حجاب عارفان است
گر کشف شود عطای اینها
ما را به خدا یقین همان است
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۵۶
ذات احدیت است این ذات
بی اسم و صفت کجاست آیات
گفتم او را به شرط لاشئی
یعنی مطلق از این حکایات
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۵۷
گفتم که عبارتی ز وحدت
گویم به طریق استعارت
چون آتش عشق او برافروخت
هم عقل بسوخت هم عبارت
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۵۹
ذات احدیت است این ذات
بی اسم و صفت کجاست آیات
گفتم او را به شرط لا شیی
یعنی مطلق ازین حکایات
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۶۰
گفتم که عبارتی ز وحدت
گویم به طریق استعارت
چون آتش عشق او برافروخت
هم عقل بسوخت و هم عبارت
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۶۷
هر چیز که آن متاع دنیاست
بیگانه ز ماست بشنو این راست
گر گندم دهر کاه گردد
بر ما بجوی چو یار با ماست
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۷۳
این ظلمت و نور جسم و جان است
وین هر دو حجاب عارفان است
گر کشف غلطای اینها
ما را به خدا یقین همان است
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۷۶
دل آینه دار حضرت اوست
دل بندهٔ خاص خدمت اوست
دل مظهر حضرت الهی است
دل منزل نزل نعمت اوست
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۸۵
دل منزل نزل پادشاهی است
دل آینهٔ جمال شاهی است
در آئینهٔ تمام اشیا
سری بنما به ما کماهی است
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۹۷
مطلوب خود است و طالب خود
چه جای خیال نیک یا بد
موجود غرض بگو کدام است
غیری او را چگونه یابد