×
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۰
ای دل تو همیشه در وصالی
حیران جمال ذوالجلالی
مفتاح خزاین وجودی
گنجینه گنج بی زوالی
از عز و شرف ملک نیابد
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۱۱
یارم چو بناز و عشوه برخاست
فریاد برآمد از چپ و راست
هر سو چه روی بجست و جویش
ای دل بخودآ که یار با ماست
از تابش آفتاب رویش
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۲۰
ما مست شراب لعل یاریم
مخمور دو چشم پرخماریم
چون زلف خوش تو بی سکونیم
چون حسن رخ تو برقراریم
ما دیده بروی دوست داریم
[...]
۱
۲