گنجور

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۰

 

دیدی که محمد مظفر

در کسوت فاقه چون به سر برد

می‌زیست به جامه‌های کرباس

وانگه که بمرد در کول مرد

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۷۶

 

آنانکه مقربان شاهند

وینان که ملازمان میرند

ده روز دگر اگر ازین شهر

هر یک سر خویشتن نگیرند

اینها ز برهنگی بسوزند

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۱۰

 

از آبله جرب تن من

شاخی است که غنچه گشت بارش

هر عضوی و صد هزار غنچه

هر غنچه و صد هزار خارش

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۵۰

 

ای تاج سر همه افاضل

ای لطف تو روح را سکینه

هستت ملکی ملک صفاتی

در طبع عدوت جز سگی نه

ای قبله مقبلان در تو

[...]

سلمان ساوجی