گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱ - تقاضای کاه

 

که خواستم از تو زابلهی من

گفتی که رهیم نیست اینجا

ته تو نه رهی تو نه کاهت

ای عشوه فروش باده پیما

انبار و رهی چه حاجت ای خر

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶ - پیری

 

وقت است دلا اگر بترسی

گر آدمی از عدم بترسد

اینک بدمید صبح پیری

و اختر ز سپیده دم بترسد

چون تهمت مرگ هست بر تو

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶ - غم خان و مان

 

تا کی غم خان و مان و فرزند

چند انده نان و جامه تا چند

چندانکه درین جهانی ای شیخ

بر خویش گری و بر جهان خند

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۲ - اسراف مکن

 

اسراف مکن ببذل مالت

کز سیم و زرت نمیگزیرد

نی بیزرت ایچ حکم باشد

نی بی درمت کسی پذیرد

هر کونه بقدر خود کند خرج

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۱ - پیری

 

در آینه تا نگاه کردم

یک موی سفید خویش دیدم

زاندیشه ضعف و بیم پیری

در آینه نیز ننگریدم

امروز بشانه در ازان موی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۳ - شیشه می

 

برف آمد و راه ما ببستست

بی می سردست تا بخانه

فضلی کن و اینزمان بفرما

یک شیشه می از شرابخانه

زان خم نه که پار داده بودی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
sunny dark_mode