گنجور

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » سایر اشعار » شمارهٔ ۳

 

عشق آمد و کرد عقل غارت

ای دل تو به جان بر این بشارت

ترک عجبی است عشق دانی

کز ترک عجیب نیست غارت

شد عقل که در عبارت آرد

[...]

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » سایر اشعار » شمارهٔ ۹

 

دل بی تو ز تو خبر ندارد

در عشق تو خواب و خور ندارد

با یار بگوی عاشقان را

زین بیش بلند بر ندارد

از رحمت عاشقان به رویت

[...]

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » سایر اشعار » شمارهٔ ۱۰

 

ساقی تو بیار باده ز آن پیش

کم دست اجل دهان بگیرد

زآن باده که از پیاله عکسش

حال گل ارغوان بگیرد

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » سایر اشعار » شمارهٔ ۱۱

 

بر آتش عشق تو بسوزم

گر سوختن منت بسازد

گفتی که بباز جان چو مردان

عاشق چه کند که جان نبازد

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » سایر اشعار » شمارهٔ ۳۰

 

گر با خردی و زنده جانی

بر کن دل از این جهان فانی

آب رخ دین خود چه ریزی

از آتش شهوت جوانی

آتش در زن به هر دو عالم

[...]

نجم‌الدین رازی
 
 
sunny dark_mode