×
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۲
ای روی همچو ماهت یک پرده بر گرفته
جان های بی قراران فریاد در گرفته
در پیش نور رویت پیران شصت ساله
با صد هزار خجلت ایمان ز سر گرفته
عشقت به دلربایی بگشاده دست بر ما
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶
ای از دهان تنگت شهری شکر گرفته
نام رخ تو گل را از خاک برگرفته
آن روی را مپوشان، زیرا که در ممالک
بنیاد فتنه باشد روی قمر گرفته
دیگر ز سر نگیرد با من جفا زمانه
[...]