×
حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹
برناقه بند محمل ای ساربان خدا را
امشب به وادی دل و اصل نما تو ما را
این راه پر خطر را باید به سر دویدن
کی ناقه بود و محمل درویش بینوا را
قامت بتا برافراز تا عرشیان بگویند
[...]
حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳
خود را، ز قید هستی، آزاد کرد باید
زین خوبتر بنائی، بنیاد کرد باید
ویران شده است ایران از ظلم و جور عدوان
بازش ز عدل و احسان آباد کرد باید
از دست رفت کشور، درهم شکست لشگر
[...]
حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵
خورشید معرفت زد سر بر ز مشرق دل
تا کی به خواب نازی یا ایهاالمزمل
ای عشق این چه سوداست کز یک کرشمه تو
در زیر تیغ بوسد مقتول دست قاتل
در مکتب حقیقت داند ادیب عشقش
[...]
حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶
خیزید شمع وحدت روشن کنید روشن
بر تن ز نور معنی جوشن کنید جوشن
از سرو قد موزون وز، رنگ روی گلگون
امروز بزم ما را روشن کنید روشن
بذری است صلح نافع، نخلی است عدل مثمر
[...]