صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۲۵
از باده چون عقیق تو سیراب می شود
گوهر در آب خود چو شکر آب می شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۲۶
از خود گسسته، بار به دنیا نمی شود
مریم گران ز حمل مسیحا نمی شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۲۷
از بانگ نی دلی که جراحت نمی شود
بیدار از نسیم قیامت نمی شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۲۸
از تاج باج خواه فریدون حذر کنید
از کاسه گدایی وارون حذر کنید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۵۹
سامان دهر را همه اسباب غم شمار
هر چیز کز تو فوت شود مغتنم شمار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۶۰
در دیده ها اگر چه بود راه هند دور
نزدیکتر بود ز در خانه صدور!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۷۸
مطرب مکن ز صافی آواز انتعاش
چون زلف بی شکن بود آواز بی خراش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۰۰
از توست آنچه می دهی آن را به دیگران
از دیگری است هر چه گره می زنی بر آن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۰۲
ای غنچه لب رعایت اهل نیاز کن
گر دل نمی دهی به سخن، گوش باز کن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۰۳
عیش جهان در آن لب خندان نظاره کن
در چشم مور ملک سلیمان نظاره کن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۰۴
پهلو تهی ز ناوک آن دلربا مکن
در استخوان مضایقه با این هما مکن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۰۵
بر جام باده چشم ندارد حباب من
حسن برشته است شراب و کباب من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۰۶
در سوختن زیاده شود آب و تاب من
در آتش است عالم آب (از) کباب من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۰۷
متراش خط ز چهره خود پر عتاب من
بر روی خویش تیغ مکش آفتاب من!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۰۸
آشفته می شود ز نصیحت دماغ من
دست حمایت است نفس بر چراغ من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۰۹
در لعل یار خنده دندان نما ببین
در روز اگر ستاره ندیدی بیا ببین
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۰
در ماه روزه سیر مه ما نکرده ای
چشم گرسنه مست تماشا نکرده ای
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۱
ای خط سبز کز لب جانان دمیده ای
بر آب زندگی خط باطل کشیده ای
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۶
در بسته حجاب بود گرچه گلشنش
تکلیف بوسه است دهن غنچه کردنش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۷
بر گردن است خون دو صد کشته چون منش
خون خوردن است بوسه گرفتن ز گردنش