نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۷
با چکمه حنین تواضع نموده گفت
(دوریم گر به تن ز حضورت مقصریم)
دستار نیز گفت که از طاقیه جدا
( هرگه که میشویم پراکندهخاطریم)

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۹
ای شاهد سمنبر والا شب زفاف
(از در در آمدی و من از خود بدر شدم)
در انجمن ز شادی دستار و کفش نو
چندی بپای رفتم و چندی بسر شدم
پشمینه را فکنده و پوشیده ام کتان
[...]

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۱
ترجیح شعر اطعمه بر البسه نهند
مشتی حریص کسنه کاسه کجا برم
(از خرقه هیچ زحمت و علت کسی ندید)
(اکثر فسادها همه از لقمه بنگرم)

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۲
درهم کشم چوچین قباروی از ملال
کر خاصک آورد که کند پوشش تنم
ور صوف قبرسی دهدم قاقمش بزیر
(اول کسی که لاف محبت زند منم)

نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۵۴
قاری برای جامه تو صوف روز حشر
مانند پشم شده شود کوه با شکوه

نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۶۴
چون پنبه دانه گشت کفن متصل بخاک
بر مقتضای قاعده (کل شی حی)

نظام قاری » دیوان البسه » مناظرهٔ طعام و لباس » بخش ۲ - صفت خواب دیدن و حمام
آنرا که هست مشرب ارباب معرفت
سرچشمه وجود بگو هم زما طلب

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایشنامه
آبی دگر دو تاره گر برکه گرفت
تا روی بازشست زسالوی قندهار

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » رسالهٔ صد وعظ
مردی که هیچ جامه ندارد باتفاق
بهتر زجامه که در و هیچ مرد نیست
