گنجور

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

جانا در انتظار تو شد روزگار من

و آن انتظار هیچ نیاید بکار من

بهر تسلیم بود این بس که آورد

گاهی مرا به یاد، فراموشکار من

شاید مرا بیاد تو آرد درین چمن

[...]

طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

از ما نهفته با دگران یار بوده‌ای

ما غافل و تو همدم اغیار بوده‌ای

از خواب صبحگاه تو پیدا بود که دوش

در بزم غیر بوده و بیدار بوده‌ای

جایی که گشته‌اند حریفان ز باده مست

[...]

طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹

 

رفتند همرهان و تو در فکر منزلی

آه این چه غفلتست دریغا که غافلی

از دود آه سوختگان باش برحذر

اندیشه کن مباد نهی داغ بر دلی

مشکل ز کار تا نگشائی تو، خلق را

[...]

طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳

 

روشن چراغ عشق زداغ دل منست

پروانه را سرشت ز آب و گل منست

آزاده را به کار گشا احتیاج نیست

مانند سرو و عقده دل حاصل منست

طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵

 

تو میر کاروانی و ماخسته رهروان

غافل زرهروران مشو ای میر کاروان

در محفلی که چهره فروزی به گرد تو

چون هاله گرد ماه نشینند نیکوان

طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۵

 

بنگر که یار خاطر ما شاد می‌کند

با غیر هم‌نشین و مرا یاد می‌کند

طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۸

 

در لجه‌ای که هیچ نشان از کران نبود

در گل نشست کشتی ما و گران نبود

طبیب اصفهانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode