گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۸

 

من چیستم که دم زنم از عشق روی تو

من کیستم که راه دهندم به کوی تو

از هر طرف به سوی تو راه است واین عجب

کز هیچ سوی کس نبرد ره به سوی تو

گر غائبی ز دیده مرا حاضری به دل

[...]

بلند اقبال
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

از هر طرف که پای به پیچم ز کوی تو

دل میکشد ز جانب دیگر بسوی تو

گر من زبان شکوه ندارم ز خوی تو

آید خطی که عیب تو گوید بروی تو

دل پیش تست جنگ و کشاکش فرو گذار

[...]

نیر تبریزی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۷۰ - بادهٔ عشق

 

ای کشته ای که کعبهٔ عشق است کوی تو!

روی تمام عالمیان است سوی تو

ما را شراب کوثر و تنسیم گو مباش

چون خورده ایم بادهٔ عشق از سبوی تو

آب حیات و کوثر و تنسیم و سلسبیل

[...]

ترکی شیرازی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode