گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

دور از تو عمر من همه با درد و غم گذشت

عمر کسی چنین بغم و درد کم گذشت

گفتم که روز عید خورم با تو جرعه یی

این خود نصیب من نشد و عید هم گذشت

هر گام بهر گمشده یی رهبری نشاند

[...]

بابافغانی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

بویی از آن دو سلسله خم به خم گذشت

شیخ از حرم برآمد و گبر از صنم گذشت

خیز از سفال خضر زلال بقا بنوش

کاین آب زندگی ز سر جام جم گذشت

نبود علایق دو جهان گرد دامنش

[...]

نظیری نیشابوری
 
 
sunny dark_mode