گنجور

امیر معزی » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

از عشق روی دوست مرا خواب و خور نماند

بی‌ او قرار و صبرم از این بیشتر نماند

روشن همی نبینم بی روی او جهان

گویی به دیدگان من اندر بصر نماند

خونِ جگر ز دیده بپالود آنچه بود

[...]

امیر معزی
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۲۸ - در مرثیۀ رافع بن علاء

 

از مرگ رافع بن علا، آن جهان جود

از رفعت و علا بجهان در اثر نماند

نه شخص او برفت، که شخص کرم برفت

نه ذات او ماند، که ذا هنر نماند

وطواط
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - این ترکیب بند مرثیه ایست که در فوت ولد دلبندم نورالدین محمد که دوازده روز در فضای دنیا بود گفته شده

 

واحسرتا که شاخ امیدم به بر نماند

چندان که بو کنم ز درختم ثمر نماند

افتاد نور صبح نخستین به بسترم

رفتم ز خواب چشم بمالم سحر نماند

دوران خراج ملک بدخشان ز من گرفت

[...]

نظیری نیشابوری
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۰

 

در هجرت، از شکست، دلم را اثر نماند

زین پیش بی تو بود قرارم، دگر نماند

شمعی که تازه کشته شود، دودش اندک است

بازآ که بی تو یک نفسم بیشتر نماند

ای بلبلان، بقای شما باد در چمن

[...]

قدسی مشهدی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶

 

فصل خزان رسید ز گلها اثر نماند

از بلبلان به باغ به جز بال و پر نماند

کردیم عمر خویش چو گل صرف رنگ و بوی

زاد رهی که بود برای سفر نماند

فانوس کرده در ته دامن چراغ را

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳

 

در عهد ما رواج به اهل هنر نماند

امروز آبروی به لعل و گهر نماند

پروانه رفت نشاء پرید و قدح شکست

از شمع یادگار به جز چشم تر نماند

از هیچ خانه یی نبرآمد صدای جود

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴۸

 

ای سیدا به نرگس شوخت نظر نماند

تیری که در بساط کمان داشت پر نماند

زخمی ز نیش خنجر او بر جگر نماند

با کاو کاو غمزه نظیری نظر نماند

سیدای نسفی
 
 
sunny dark_mode