ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
محصول اینجهان همه زان هر سه زاده اند
خواهی ببحر در نگر و خواه در فلات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
وانگه نظر فکن سوی دیوان اختران
مکتوب از وروان شده بی کلک و بی دوات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
گاهی رسد بخیبت فرزانگان مثال
گاهی بود ببهره دیوانگان برات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
گاه از رخ بساط فلک بیدقی رود
آرد شهان فیل فکن را بشاهمات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
ایدل بسی رموز و اشارات در رهست
قانون عقل گیر و برو بر ره نجات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
گر ظن بری که اینهمه موجود خود شدند
پس آن چرا جماد شد این گشت ذوحیات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
آن کیست کو بداشت بیکجای بحر را
وز حکم کیست گشته روان دجله و فرات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
هر صورتی بخویشتن ار هست میشدی
کم نامدی ز شیر گوزن و ز گور شات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
هر چند هست صورت اجرام بیشمار
دارای جمله غیر یکی نیست بر ثبات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
هر یک قبول فیض دگر سان همی کنند
نال ار چه نی بود نشود چون نی فتات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
هستند معترف همه خلقان که خالقیست
تا آن کسان که سجده عزی کنند ولات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
هر جوهر و عرض که تو بینی چو ممکنند
دانند عاقلان که بود واجبی بذات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
ذاتی که در مبادی ایجاد جود او
فضل بنین ندید در افضال بر بنات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
آن حی لاینام که ذات وی از ازل
دارد فراغ تا ابد از نوم و از سبات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
او را پرستد آنکه خرد رهنمای اوست
خواهی ز مکه گیرش و خواهی ز سومنات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
هر جا که شد کسی چو زملکش برون نشد
منزل چو مرو و بلخ و نشابور و چه هرات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
چون پیروی واضع دینیت واجبست
وین هست فرض بر همه کس تا گه فوات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
باری چو میروی پی سلطان شرع گیر
تا ره بری بروضه رضوان پس از ممات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
هر کو شفای درد خود از مهر او نجست
نومید از نجات رود درگه وفات

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
گر نکته های ابن یمین را تو منکری
هات الذی عری بک یا منکری وهات
