گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹

 

بر هر دلی که بند نهاد از نگاه خود

بردش به بند خانهٔ زلف سیاه خود

از راه نارسیده شهنشاه عشق او

عالم به باد داده ز گرد سپاه خود

گردید عام نشاء عشق آن چنانکه یافت

[...]

۹ بیت
محتشم کاشانی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

یک ره سؤال کن گنه بی‌گناه خود

زین چشم پر تغافل اندک گناه خود

زان نیمه شب بترس که در تازد از جگر

تا کی عنان کشیده توان داشت آه خود

دادیم جان به راه تو ظالم چه می‌کنی

[...]

۷ بیت
وحشی بافقی