×
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹
حاشا که برق حسن بود عشق خانه سوز
برق است حسن، شعله گداز و بهانه سوز
تا کی بهانه گیری و آسودگی، که هست
ناموس درد پرور و صدها بهانه سوز
در مزرع جهان مفشان دانهٔ امید
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱۱
منقار من ز صبح ازل بود دانه سوز
در بیضه بود ناله من آشیانه سوز
ای بخت، چشم باز کن این بزم راببین
ماییم و آن نگار وشراب بهانه سوز
از چشم او مدار تمنای مردمی
[...]