×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۹
دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان بماند
جان رفت و یار گم شده بر جای جان بماند
از ناخن ار چه سینه کنم، کی برون شود؟
خاری که در دورنه جانم نهان بماند
دنبال یار رفت روان کرد آب چشم
[...]

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳
ما بر کنار و با تو کمر در میان بماند
وان چشم پر خمار چنان ناتوان بماند
از پیش من برفتی و خون دل از پیت
از چشم من روان شد و چشمم در آن بماند
گفتم که نکته ئی زدهانت کنم بیان
[...]

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۵۴ - شفایی اصفهانی
مردیم و حرف یاری ما در جهان بماند
رفتیم در کنار و سخن در میان بماند

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۵۴ - شفایی اصفهانی
مردیم و حرف یاری ما در جهان بماند
رفتیم در کنار و سخن در میان بماند
