×
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۶ - در نکوهش روزگار
یک چند روزگار نه از راه مکرمت
بر ما دری ز نعمت گیتی گشاده بود
چون چیز اندکی به هم افتاد باز برد
گفتی که نزد ما به امانت نهاده بود
وامروز هرکه گویدم آن نیم ثروتی
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۶
دوشم خیال روی تو در سر فتاده بود
گوشی در بهشت برویم گشاده بود
تا تو ز در درآنی و مجلس دهی فروغ
شب نا بروز شمع به پا ایستاده بود
ساقی به یاد روی توام هر قدح که داد
[...]

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲ - تتبع خواجه
در دست پیر میکده گلرنگ باده بود
یا عکس روی مغبچه در می فتاده بود
رفتم به دیر و شوکت رندان بساحتش
از هر چه در خیال درآید زیاده بود
پیر مغان نشسته به صد حشمت و جلال
[...]
