گنجور

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰

 

صبح شکفتگی ز شفق کم بهاتر است

خو کن به گریه، خنده ز گل بی‌وفاتر است

رسم رهش ز همت اهل جهان مخواه

طفل‌اند و دستشان به دهن آشناتر است

ما اجر از عبادت ناکرده می‌بریم

[...]

کلیم
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵

 

از گفتگو اشاره به دل آشناتر است

ابروی او ز چشم سیه خوش اداتر است

از شخص سایه می گذرد ابتدای روز

زلفش ز قد در اول خوبی رساتر است

قمری چو عندلیب گریان دریده نیست

[...]

جویای تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۰۴

 

بیگانگی، به مشرب ما آشناتر است

خالی ز خلق، مجلس ما دلگشاتر است

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode