×
افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷
گیسو به رخ بیفکن و مه را نقاب کن
خاک سیه به فرق سر آفتاب کن
شد آب همچو سنگ ز تأثیر برد دی
تو ز آب آتشین جگر سنگ، آب کن
ساقی بهار آمد و در دست می پرست
[...]
عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۵۹ - خسروان بیگانهپرست وکلای خائن!
ای طرّهات کلف به رخ آفتابکن
روی تو آفتاب و مه اندر نقابکن
تیر نگاه چشم تو رستم به غمزه دوز
مویت کمند گردن افراسیابکن
آهوی جان شکار دو چشمت به گاه خشم
[...]
۱
۲