×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۱
شیطان دلیر بر تو ز حال خراب توست
دزدی است این که پرده گلیمش ز خواب توست
چشم سفید کرده خود را عزیز دار
کان یوسفی که می طلبی در نقاب توست
از کوشش تو می رود از پیش کار ما
[...]
افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲
ما را طمع ز ساقی مجلس شراب توست
و از مطرب آرزوی سرود رباب توست
جانم فتاده همچو سکندر ز تشنگی،
در ظلمتی که چشمه حیوانش آب توست
معمور مسکنی است، که ویران پذیر نیست
[...]