×
کمالالدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۱ - اسب
مه روی من بخواست بعزم شکار اسب
خیز ای غلام گفت ، بزین اندر آر اسب
گفتم که نیک مستی و مخمور از شراب
آخر همی چه خواهی اندر خمار اسب؟
برداشت باز و گفت : برای شکار کبک
[...]
کمالالدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۱۳ - و قال فی الشکایة
یا رب تو آگهی که درین اندر سال عمر
روزی بکام من نگذشتست روزگار
از گونه گونه محنت و رنج آن کشیده ام
در مدت حیات که بیش آید از شمار
وینک رسید مرگ بنزدیک و لامحال
[...]