×
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش اول - قسمت اول
جانی دگر نماند که سوزم زدیدنت
رخساره در نقاب زبهر چه میکنی؟
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
گفتم چگونه می کشی و زنده می کنی؟
از یک جواب کشت و جواب دگر نداد
زیر بار هجر بیمار است دل
وین تغافل های تو سرباری است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
در وعده گاه وصل تو دل را قرار نیست
تمکین صبر و حوصله ی انتظار نیست
صد زخم بر تنم بود از ضرب تیغ عشق
اما یکی زمعجز عشق آشکار نیست
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد
یادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد
حافظ گرت زپند حکیمان ملالت است
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
شاها به دیده ای که دلم را خدای داد
در دیده ی تو معنی نیکو بدیده ام
چون کردگار ذات شریفت بیافرید
گفت ای کس که برد و جهانت گزیده ام
راضی نیم به آن که به غیری نظر کنی
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
ای دل چو آشنای غمی ترک او مکن
هر روز با کسی نتوان آشنا شدن