گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش اول - قسمت اول

 

جانی دگر نماند که سوزم زدیدنت

رخساره در نقاب زبهر چه میکنی؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

گفتم چگونه می کشی و زنده می کنی؟

از یک جواب کشت و جواب دگر نداد

زیر بار هجر بیمار است دل

وین تغافل های تو سرباری است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

در وعده گاه وصل تو دل را قرار نیست

تمکین صبر و حوصله ی انتظار نیست

صد زخم بر تنم بود از ضرب تیغ عشق

اما یکی زمعجز عشق آشکار نیست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست

از بهر این معامله غمگین مباش و شاد

یادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ

در معرضی که تخت سلیمان رود به باد

حافظ گرت زپند حکیمان ملالت است

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

شاها به دیده ای که دلم را خدای داد

در دیده ی تو معنی نیکو بدیده ام

چون کردگار ذات شریفت بیافرید

گفت ای کس که برد و جهانت گزیده ام

راضی نیم به آن که به غیری نظر کنی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

ای دل چو آشنای غمی ترک او مکن

هر روز با کسی نتوان آشنا شدن

شیخ بهایی
 
 
sunny dark_mode