گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۲

 

قد تو سرو ناز من هجر تو جان گداز من

بر رخ چون مهت ببین ای دل و جان نیاز من

کعبه رویت ای صنم قبله جان من بود

زان سبب ای دو دیده ام هست درو نماز من

ناز مکن تو بیش ازین بر من خسته رحم کن

[...]

جهان ملک خاتون
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۵۱

 

ای ثمر تو خشک و تر مایه برگ و ساز من

باد به ساز برگ تو تاک چنار باز من

یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۷

 

ماند به زیر بار ناز این دل نو نیاز من

باز کرشمه می‌کند دلبر عشوه‌ساز من

ناز تو کی خرد کسی جز دل مستمند من

عاشق یکدیگر بود ناز تو و نیاز من

رنگ رود زبرگ گل سرو فتد زسرکشی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode