گنجور

صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

چشم تو می‌رود همی از خود و این دل از پیش

دل نرود گرش ز پی می‌برد از نگه ویش

دل بتطاول و تلف ماند فروز هر طرف

غمزه کشد دما دمش طره کشد پیاپیش

روزی از آن عقیق لب بوسه نمود دل طلب

[...]

صفی علیشاه
 
 
sunny dark_mode