×
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶
تا ز نسیم رحتمش رایحهای به ما رسد
بر سر راه آرزو منتظریم تا رسد
گر کششی نباشد از جاذبهٔ عنایتش
در طلب وصال او کوشش ما کجا رسد
اهل سلوک سر به سر طالب گنج وحدت اند
[...]
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷
طالب دردِ عشق تو فکر دوا نمیکند
ورنه به جان بیدلان عشق چهها نمیکند
هرچه در آن رضای تو نیست اگرچه طاعت است
جان به هوس نمیخرد دل به رضا نمیکند
وه که به جان دیگری غمزهٔ شوخِ توستم
[...]
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۹
گرچه بر اسب سلطنت شاهی و شاهزادهای
تا به بساط عاشقی رخ ننهی پیادهای
منع هوای دل مکن ای گل بوستان مرا
زآن که تو هم در این هوا عمر به باد دادهای
بیش مگو به مردمان راز من ای سرشک خون
[...]