گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰

 

عقل ز دست غمت دست به سر می‌رود

بر سر کوی تو باد هم به خطر می‌رود

در غم تو هر کجا فتنه درآمد ز در

عافیت از راه بم زود بدر می‌رود

از تو به جان و دلی مشتریم وصل را

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱

 

روی تو را در رکاب شمس و قمر می‌رود

لعل تو را در عنان شهد و شکر می‌رود

قافلهٔ عشق تو می‌رود اندر جهان

طائفهٔ عقل‌ها هم به اثر می‌رود

روی تو را در فروغ دید نشاید از آنک

[...]

خاقانی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۸

 

زهره من بر فلک شکل دگر می‌رود

در دل و در دیده‌ها همچو نظر می‌رود

چشم چو مریخ او مست ز تاریخ او

جان به سوی ناوکش همچو سپر می‌رود

ابروی چون سنبله بی‌خبرست از مهش

[...]

مولانا
 
 
sunny dark_mode